غیر را خون دل از دیده روان است که تو

آذر بیگدلی – غزل شماره 164

غیر را خون دل از دیده روان است که تو

خون ما ریزی و ما را غرض آن است که تو

نشوی شهره به عاشق کشی اندر همه شهر

آری آیین مروت نه چنان است که تو

بی سبب رسم و ره جور و جفا گیری پیش

ور زنی بیگنهم تیغ، همان است که تو

کشته باشی ز ستم صید حرم تا دانی

لیک بر طبع من این ظلم گران است که تو

بهر دلجویی غیرم کشی، اما چو کشی

چشمم آن روز به هر سو نگران است که تو

از پی نعش من آیی، ولی آن دم میدان

که کسان را همه این ورد زبان است که تو

قاتل آذری از من دگر از حیله مپرس

کز نکویان که تو را کشت؟ عیان است که تو

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها