کاش چون پاییز بودم کاش چون پاییز بودم

فروغ فرخزاد – مجموعه ی دیوار

شماره 4

اندوه پرست

کاش چون پاییز بودم، کاش چون پاییز بودم

کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم

برگهای آرزوهایم یکایک زرد می شد

آفتاب دیدگانم سرد می شد

آسمان سینه ام پر درد می شد

ناگهان طوفان اندوهی به جانم چنگ می زد

اشکهایم همچو باران

دامنم را رنگ می زد

 

وه، چه زیبا بود اگر پاییز بودم

وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم

شاعری در چشم من می خواند، شعری آسمانی

در کنار قلب عاشق شعله میزد

در شرار آتش دردی نهانی

نغمه ی من

همچو آوای نسیم پر شکسته

عطر غم می ریخت بر دلهای خسته

پیش رویم :

چهره ی تلخ زمستان جوانی.

پشت سر :

آشوب تابستان عشقی ناگهانی.

سینه ام :

منزلگه اندوه و درد و بدگمانی

کاش چون پاییز بودم، کاش چون پاییز بودم .

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها