شعری از فرریرا گولار

رنج ارزشی ندارد

نه هاله‌ای ا‌ست بالای سرش

نه هیچ بخشی از تن تاریکت را می‌افروزد

نه حتی آن بخشی که

خاطره یا وهم شادی روشنش می‌کنند .

رنج می‌بری

چنان که سگی زخمی یا حشره‌ای مسموم

ممکن است ‌آیا که بزرگتر باشد

رنجت از گربه‌ا‌ی مویان که دیدی

ستون فقرات درهم شکسته به گرزی

که خود را به فاضلاب می‌کشاند

و حتی یارای مردنش نیست؟

داد فانی‌است، بیداد هرگز

رنج

تو را با موش‌ها و سوسک‌ها هم‌پایه می‌کند

که دنبال آفتاب‌اند

و در میان فاضلاب‌ها

و بدن‌های نفرت‌انگیزشان

در میان مدفوع‌ها شادمانه در تقلایند !

 

“برگردان:محسن عمادی”


واژگان کلیدی:اشعار،نمونه شعر،شاعر،شعرهای،شعری از،یک شعر از،شعرهای ترجمه شده به فارسی،سروده های برگردان به پارسی،شاعر برزیلی،شاعر کشور برزیل،شاعر برزیلی،شعر شاعر برزیلی،فریرا گولار،فرريرا گولار .

Ferreira Gullar،poems،quotes

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها