سهراب سپهری – مجموعه حجم سبز
شماره 19
جنبش واژه ی زیست
پشت کاجستان ، برف
برف، یک دسته کلاغ
جاده یعنی غربت.
باد، آواز، مسافر و کمی میل به خواب
شاخ پیچک و رسیدن و حیاط
من و دلتنگ و این شیشه ی خیس
می نویسم و فضا
می نویسم و دو دیوار و چندین گنجشک
یک نفر دلتنگ است
یک نفر می بافد
یک نفر می شمرد
یک نفر می خواند
زندگی یعنی : یک سار پرید
از چه دلتنگ شدی ؟
دلخوشی ها کم نیست : مثلا این خورشید
کودک پس فردا
کفتر آن هفته.
یک نفر دیشب مرد
و هنوز ، نان گندم خوب است
و هنوز آب می ریزد پایین ، اسب ها می نوشند
قطره ها در جریان
برف بر دوش سکوت
و زمان روی ستون فقرات گل یاس