سهراب سپهری – مجموعه آوار آفتاب
شماره 26
موج نوازشی ای آفتاب
کوهساران مرا پر كن ای طنین فراموشی
نفرین به زیبایی آب تاریک خروشان که هست مرا فرو پیچد و برد
تو ناگهان زیبا هستی، اندامت گردابی است
موج تو اقلیم مرا گرفت
تو را یافتم، آسمان ها را پی بردم
تورا یافتم درها را گشودم، شاخه ها را خواندم
افتاده باد آن برگ كه به آهنگ وزش هایت نلرزد
مژگان تو لرزید، رویا درهم شد
تپیدی، شیره ی گل به گردش آمد
بیدار شدی، جهان سر برداشت، جوی از جا جهید
به راه افتادی، سیم جاده غرق نوا شد
در کف توست رشته ی دگرگونی
از بیم زیبایی می گریزم و چه بیهوده فضا را گرفته ای
یادت جهان را پر غم می کند و فراموشی کیمیاست
در غم گداختم، ای بزرگ ای تابان !
سر بزن، شب زیست را در هم ریز، ستاره ی دیگر خاک !
جلوه ای، ای برون از دید
از بیکران تو می ترسم
ای دوست، موج نوازشی