سهراب سپهری – مجموعه آوار آفتاب
شماره 25
…
رویا زدگی شکست، پهنه به سایه فرو بود
زمان پرپر می شد
از باغ دیرین، عطری به چشم تو می نشست
کنار مکان بودیم، شبنم دیگر سپیده همی بارید
کاسه ی فضا شکست. در سایه باران گریستم و از چشمه ی غم برآمدم
آلایش روانم رفته بود، جهان دیگر شده بود
در شادی لرزیدم و آن سو را به درودی لرزاندم
لبخند درسایه روان بود، آتش سایه ها در من گرفت : گرداب آتش شدم
فرجامی خوش بود، اندیشه نبود
خورشید را ریشه کن دیدم
و دروگر نور را در تبی شیرین با لبی فروبسته ستودم