پرده ی ابر سیاه از مه تابان بگشای

خواجوی کرمانی – غزل شماره 831

پرده ی ابر سیاه از مه تابان بگشای

روز را از شکن طره ی شبگون بنمای

کاکل مشک فشان بر مه شب پوش مپوش

سنبل غالیه سا بر گل خودروی مسای

سپه شام بدان هندوی مشکین بشکن

گوی خورشید بدان زلف چو چوگان بربای

هر که در ابروی چون ماه نوت دارد چشم

گردد از مهر تو چون ماه نو انگشت نمای

حال من با تو کسی نیست که تقریر کند

پیش سلطان که دهد عرض تمنّای گدای

سرو را بر لب هر چشمه اگر جای بود

جای آن هست که بر چشم منش باشد جای

ای مه روشن اگر جان منی زود برآی

وی شب تیره اگر عمر منی دیر مپای

صبح امّید من از جیب افق سر برزن

روز اقبال من از مطلع مقصود برآی

کی برد ره به سرا پرده ی قربت خواجو

پشّه را بین که کند آرزوی وصل همای

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها