سحرگاهان که مخمور شبانه
حافظ-غزل شماره 428
سحرگاهان که مخمور شبانه
گرفتم باده با چنگ و چغانه
نهادم عقل را ره توشه از می
ز شهر هستیش کردم روانه
نگار می فروشم عشوهای داد
که ایمن گشتم از مکر زمانه
ز ساقیّ کمان ابرو شنیدم
که ای تیر ملامت را نشانه
نبندی زان میان طرفی کمروار
اگر خود را ببینی در میانه
برو این دام بر مرغی دگر نه
که عنقا را بلند است آشیانه
که بندد طرف وصل از حسن شاهی
که با خود عشق بازد جاودانه
ندیم و مطرب و ساقی همه اوست
خیال آب و گِل در ره بهانه
بده کشتیّ می تا خوش برانیم
از این دریای ناپیداکرانه
وجود ما معمایی ست حافظ
که تحقیقش فسون است و فسانه
معنی و تفسیر بیت های نخستین:
1.سحرگاهان که مخمور شبانه / گرفتم باده با چنگ و چغانه:
حافظ در این بیت از سحرگاه (زمانی که شب به پایان میرسد) سخن میگوید و میگوید که مخمور (مست) از شبانه (شراب شبانه) شده است. او میگوید که باده (شراب) را با چنگ (ساز) و چغانه (آواز) گرفته است. این بیت نشاندهندهٔ لذت بردن از شراب و موسیقی در سحرگاه است.
2.نهادم عقل را ره توشه از می / ز شهر هستیش کردم روانه:
در این بیت، حافظ از عقل سخن میگوید و میگوید که ره توشه (توشهٔ راه) او را از می (شراب) قرار داده است. او میگوید که عقل را از شهر هستی (دنیای مادی) روانه کرده است. این بیت نشاندهندهٔ این است که حافظ عقل را در برابر شراب عشق کنار گذاشته است.
3.نگار می فروشم عشوهای داد / که ایمن گشتم از مکر زمانه:
حافظ در این بیت از نگار (معشوق) سخن میگوید که به او عشوه (وعدهٔ وصال) داده است. او میگوید که با این عشوه از مکر زمانه (فریب دنیا) ایمن شده است. این بیت نشاندهندهٔ تأثیر وعدهٔ وصال بر آرامش عاشق است.
4.ز ساقیّ کمان ابرو شنیدم / که ای تیر ملامت را نشانه:
در این بیت، حافظ از ساقی (نماد بخشندهٔ شراب عشق) با ابروی کمانی سخن میگوید. او میگوید که ساقی به او گفته است: ای تیر ملامت (سرزنش) را نشانه بگیر. این بیت نشاندهندهٔ این است که حافظ از سرزنشها نمیهراسد.
معنی و تفسیر بیت های میانی:
5.نبندی زان میان طرفی کمروار / اگر خود را ببینی در میانه:
حافظ در این بیت از میان (مرکز توجه) سخن میگوید و میگوید که اگر خود را در میانه ببینی، طرفی (سهمی) کمروار (اندک) نخواهی بست. این بیت نشاندهندهٔ این است که خودبینی باعث کمشدن سهم انسان میشود.
6.برو این دام بر مرغی دگر نه / که عنقا را بلند است آشیانه:
در این بیت، حافظ از دام سخن میگوید و میگوید که این دام را بر مرغی دیگر نه، زیرا عنقا (مرغ افسانهای) آشیانهای بلند دارد. این بیت نشاندهندهٔ این است که انسانهای بلندمرتبه در دام نمیافتند.
7.که بندد طرف وصل از حسن شاهی / که با خود عشق بازد جاودانه:
حافظ در این بیت از حسن شاهی (جمال معشوق) سخن میگوید و میپرسد که چه کسی میتواند طرف وصل (راه وصال) را از این جمال ببندد؟ او میگوید که عشق با خود جاودانه میماند. این بیت نشاندهندهٔ قدرت جمال معشوق در ایجاد عشق جاودانه است.
معنی و تفسیر بیت های پایانی:
8.ندیم و مطرب و ساقی همه اوست / خیال آب و گِل در ره بهانه:
در این بیت، حافظ از ندیم (همنشین)، مطرب (نوازنده)، و ساقی (بخشندهٔ شراب) سخن میگوید و میگوید که همهٔ اینها معشوق است. او میگوید که خیال آب و گل (دنیای مادی) در راه بهانه است. این بیت نشاندهندهٔ این است که همه چیز در عالم معشوق است و دنیای مادی تنها بهانهای بیش نیست.
9.بده کشتیّ می تا خوش برانیم / از این دریای ناپیداکرانه:
حافظ در این بیت از کشتی می (شراب) سخن میگوید و میخواهد که این کشتی را بدهند تا از دریای ناپیداکرانه (دنیای پر از ابهام) خوش برانند. این بیت نشاندهندهٔ این است که شراب عشق راهگشای دریای زندگی است.
10.وجود ما معمایی ست حافظ / که تحقیقش فسون است و فسانه:
حافظ در این بیت از وجود خود سخن میگوید و میگوید که وجود ما معمایی است که تحقیق (بررسی) آن فسون (جادو) و فسانه (افسانه) است. این بیت نشاندهندهٔ این است که وجود انسان معمایی است که نمیتوان به راحتی آن را فهمید.
غزلیات حافظ شیرازی – ادبستان شعر پارسی
واژگان دشوار : مصراع بیت ها ابیات تحلیل بررسی همراه با معنا مفهوم شعر شرح کامل.