شعر نخست:
این صفحه ی رخسار بود یا مه تابان؟
یا سر زده خورشید از آن چاک گریبان؟
این حلقه ی زنجیر بود یا شکن زلف؟
این ترکش پر تیر بود یا صف مژگان؟
این حلقه ی یاقوت بود یا قدح لعل؟
این ساغر پر باده بود یا لب خندان؟
این لعل شکربار بود یا می گلرنگ؟
این گوهر شهوار بود یا دُر دندان؟
راهب به نهایت نرسد قصه ی آن زلف
این طره ی شبرنگ بود یا شب هجران؟
شعر دوم:
جان به لب آمد حریفان را ز استغنای تو
شد به ساغر باده خون از حسرت لب های تو
از شماتت گفتن پروانه می سوزد دلم
شمع من در انجمن خالی است امشب جای تو
گر نکردم دیده را فرش رهت،بی وجه نیست
ترسم از مژگان من خاری خلد در پای تو
جان حسرت دیدگان این است تاب انتظار
می کُشد امروز ما را،وعده ی فردای تو
هم چو راهب بی تکلف گفت و گویی می کنم
باد سر تا پای من،قربان سر تا پای تو
شعر سوم:
دارد از پی صبح وصلی شام هجران،غم مخور
هست پنهان در سیاهی آب حیوان،غم مخور
گر ببندد بر رخت رضوان در فردوس را
در نظر ها هست آن چاک گریبان،غم مخور
هست در کف تا سر زلف پریشانی مرا
گر شود شیرازه ی عالم پریشان،غم مخور
گر چه خوبان را به افسون رام کردن مشکل است
می شود هر مشکلی در عشق آسان،غم مخور
راهب از آسایش کنج قفس غافل مباش
چند روزی گر شود دور از گلستان،غم مخور
شعر چهارم:
ز شوق وصل تو بر لب رسیده جانی هست
وصیت است،بیا تا مرا زبانی هست
اگر ز تیغ تو بی بهره ام،به این شادم
که از خدنگ تو بر دل مرا نشانی هست
بده به قیمت دل،هر چه می دهی که مرا
نه فکر سود و نه اندیشه ی زیانی هست
به احتیاط نظر می کند به گل بلبل
در آن چمن که چو شبنم نگاهبانی هست
به شمع،نوبت گفتار کی رسد راهب ؟
به محفلی که چو من آتشین زبانی هست
شعر پنجم:
هر که در بزم تو،هر شب مژه ی تر دارد
نه غم خلد و نه اندیشه ی کوثر دارد
می کشد عاقبت کار محبت به جنون
باده چون کهنه شودنشئه ی دیگر دارد
اغنیا را نبود بهره ای از عمر دراز
زودتر بگسلد آن رشته که گوهر دارد
لحظه ای آینه از وصل تو محروم نشد
می توان گفت که اقبال سکندر دارد
راهب از حسرت لعل تو به محفل هر شب
باده از خون دل خویش به ساغر دارد
واژگان کلیدی: اشعار راهب اصفهانی،نمونه شعر راهب اصفهانی،شاعر راهب اصفهانی،شعرهای راهب اصفهانی،شعری از راهب اصفهانی،یک شعر از راهب اصفهانی،غزل راهب اصفهانی،غزلیات راهب اصفهانی،غزل های راهب اصفهانی،غزلی از راهب اصفهانی،اشعاری از دیوان راهب اصفهانی،گلچین گزیده گزینه اشعار راهب اصفهانی،بهترین و زیباترین اشعار راهب اصفهانی.